رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

چشم آبی

راه رفتن رادین جان

1390/7/6 1:11
نویسنده : منا
324 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

ببخش من رو که چند روز هست وقت نمی کنم برات مطلب بنویسم چون مامانی و بابایی می رن کلاس زبان و وقتهای خالیمو باید درس بخونم و تو هم که اصلا اجازه نمی دی که من درس بخونم و یا مطلب بنویسم. عزیزم تعطیلات آخر شهریور رو رفتیم شمال خیلی خوش گذشت و هوا هم خیلی خوب بود با خاله الهه و دوستش.برای اولین بار توی نمک آبرود سوار تله کابین شدی و کلی کیف کردی توی صف تله کابین هم یه خانم خیلی خوشگل و همسرش پشت سرمون بودند که تو خودتو انداختی توی آغوشش و دیگه نمی خواستی توی آغوش مامانیت برگردی و با گریه از اون خانم جدا شدی ( چشمم روشن ) اون بالا هم دل خیلیها رو بردی و کلی مردم باهات عکس گرفتند.از شمال که آمدیم انگار که آب و هوا بهت ساخته شروع کردی به راه رفتن قربون قدمات عزیزم. خیلی بامزه راه می ری دوست دارم قورتت بدم  .

الان هم تورو خواباندم و باید با بابایی که خیلی خسته است بشینیم درس بخونیم برامون دعا کن خوب پیش بریم. برای بابایی هم که خیلی خیلی دوستش داریم دعا کن از پس کار و زبان بر بیاد.

دوست دارم و می بوسمت

نمک آبرود

رادین در حال شیطونی روی تختها

تله کابین

آقای خواب آلود و اخمو کنار دریا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمه ي آتنا
21 مهر 90 7:42
hezar mashala kheili nazi radiiiiin
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به چشم آبی می باشد