رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

چشم آبی

پارک آب و آتش

عزیزم سلام دیشب من و بابایی شما رو بردیم پارک آب و آتش. البته توی ماشین خوابت برد ولی توی پارک بیدار شدی بچه ها رو نگاه میکردی که چه طوری آب بازی می کنن اولش شکه بودی و وقتی هم که شعله های آتش بالا می آمدند بغض کردی ولی بعدش کم کم خوشت آمد و دستتو گرفتم زیر آب و خوشحال شدی. البته همه مامان باباها هم همراه بچه ها خوشحالی می کردند و می خندیدند. خیلی دوست داریم عزیزم امیدوارم پدر و مادر خوبی برات باشیم.       ...
20 خرداد 1390

سومین دندان رادین

سلام مامانی عزیزم سومین دندونت رو موقعی که داشتیم بر می گشتیم سمت تهران و توی نمک آبرود بودیم و داشتم باهات بازی می کردم دیدم که ریشه زده در تاریخ 16 خرداد90. خدارو شکر که روز به روز داریم رشد پسر گلمون رو می بینیم. خدایا شکرت می کنم بابت پسر گلی که به ما دادی خیلی دوستش دارم ازت ممنون و سپاسگذارم. دوست دارم خداجون مراقب رادینم باش.
18 خرداد 1390

اولین آب تنی رادین توی دریا

سلام پسر گلم عزیز دلم ما برای تعطیلات خرداد به رامسر رفتیم و چون هوا خیلی خوب بود  و مطمئن بودم که پسر خوشگلم مریض نمی شه بردیمت دریا و گذاشتمت توی آب. اولش یک کم از موجها که به سمتت می آمدند ترسیدی و غرغر کردی ولی بعدش خیلی دوست داشتی و کلی کیف کردی حالا چند  از عکسهای زیباتو توی دریا می گذارم. خیلی دوست دارم عزیز دلم.( راستی دیروز موسمو خراب کردی و کار مامانی رو سخت کردی فدای سرت عیب نداره ) ...
18 خرداد 1390

دعا برای بابا حامد

سلام پسر گلم عزیزم امشب من و تو برای اولین بار تنها هستیم و بابایی چون کارش زیاد بود نتونست بیاد خونه و رفته خونه عمو حمید ( همکارش ) خوابیده چون دیر شده بود. من که دلم براش خیلی تنگ شده و البته تو هم به دلیل اینکه وقتی صداش می کردم به در نگاه می کردی انگار که منتظر بودی برای بابا حامد دعا کن که موفق باشه چون خیلی برای من و تو زحمت می کشه. الان ساعت 2 نیمه شبه و تو هم روی تخت ما خوابیدی چون من تنها هستم و دو تایی پیش هم می خوابیم. خیلی دوست دارم امیدوارم هم من و هم تو قدر حامد جون رو بدونیم و همیشه در کنار هم سه تایی در سلامت و آرامش زندگی کنیم الان می خوام  بیام پیشت فعلا بای عزیزم. خیلی خیلی دوست دارم. اینم عکس تو که مثل ...
11 خرداد 1390

بامزگیهای رادین

سلام مامانی عزیزم الهی قربونت بشم جیگرم تو زمانیکه خونه مامان شکوفه رفته بودیم روز 28 اردیبهشت چهار دست و پا رفتی و کلی ما کیف کردیم خیلی بامزه شدی. عزیزم تازه سی ام هم دستتو گرفتی به وسایل بلند شدی و خلاصه شروع کردی به بهم ریختن خونه و وسایلو بر می داری و می ریزی بهم. قربونت برم این کارت هم شیرینه و البته یکی دو روزه حال نداری و فکر می کنم غیر از دو دندونه دیگت می خوای دوباره دندون در بیاری. برات دعا می کنم که راحت دندونات در بیاد و زیاد اذیت نشی. خیلی دوست دارم زیادتر نمی تونم تایپ کنم چون الان همش می گی به من توجه کن حالا می خوام باهات بازی کنم فعلا می بوسمت.بای بای
2 خرداد 1390

رادین عشق مامان و بابا

سلام پسر عزیزم امروز 25 اردیبهشت است . من ( مامانی ) بعلت اینکه وقتم خیلی با تو پر است نتونستم زودتر برای تو وبلاگ ایجاد کنم عشقم. تو امروز 8 ماه و 14 روز است که به دنیا اومدی و کاملا زندگی ما رو دستخوش تغییرات خیلی زیبا کردی. من و بابایی خیلی دوست داریم همچنین همه خانواده مامانی و بابایی و دوستان. قربونت برم الان تو داری کتابت رو نگاه می کنی و من هم دارم تند تند تایپ می کنم قبل از اینکه بگی به من توجه کن. عزیزم فعلا تا بعد بای بای می بوسمت ...
25 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به چشم آبی می باشد