پارک آب و آتش
عزیزم سلام دیشب من و بابایی شما رو بردیم پارک آب و آتش. البته توی ماشین خوابت برد ولی توی پارک بیدار شدی بچه ها رو نگاه میکردی که چه طوری آب بازی می کنن اولش شکه بودی و وقتی هم که شعله های آتش بالا می آمدند بغض کردی ولی بعدش کم کم خوشت آمد و دستتو گرفتم زیر آب و خوشحال شدی. البته همه مامان باباها هم همراه بچه ها خوشحالی می کردند و می خندیدند. خیلی دوست داریم عزیزم امیدوارم پدر و مادر خوبی برات باشیم. ...
نویسنده :
منا
16:40